امید جونامید جون، تا این لحظه: 20 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

امید زندگی من

بدون عنوان

لحظه هایی هست که دلم واقعاً برایت تنگ می شود من اسم این لحظه ها را همیشه گذاشته ام               ...
29 بهمن 1392

زمستون رسید

بالاخره زمستون بعد از یک ماه رنگ واقعی خودشو پیدا کرد . اولین برف زمستونی هم اومد .از همه مهمتر اینکه شما یک هفته تعطیل شدی و حسابی تو خونه استراحت کردی و برف بازی.   اینم حیاط خونمون که تا چند روز دیگه قراره خراب بشه و آپارتمان سازی بشه منم این چند وقت حسابی در گیر جمع کردن وسایل بودم  حتما از مراحل ساختش برات عکس میذارم که یادگاری بمونه ...
20 بهمن 1392

شاه کلید

پسرم   جوانے نزد شیخ حسنعلے نخودکی آمد و گفت: سـه قفل در زندگی ام وجود دارد و سـه کلید از شما مےخواهم. قفل اول اینست کــه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم. قفل دوم اینکــه دوست دارم کارم برکت داشته باشد. قفل سوم اینکـه دوست دارم عاقبت بخیر شوم. شیخ فرمود : براے قفل اول نمازت را اول وقت بخوان. براے قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. براے قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان. جوان عرض کرد: سـه قفل با یک کلید ؟! شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است ! ...
20 بهمن 1392

قدمت به دنیا مبارک عزیزم

  امیدم   دلم گواهی می داد اتفاقی خواهد افتاد .....تو آمدی و از روزی که صدایت در قلبم طنین انداز شد شتاب قلبم رو به فزونی یافت امروز هر ثانیه ام به یاد تو می گذرد و من در اوج سر مستی خودم را تنها حس نمیکنم. خدایا شکرت  دو ساعت بعد از تولدت                              وقتی کوچکی دستانی هستند که اشکها تو پاک کنند وقتی بزرگ شدی دستی باش تا اشکی رو پاک کنی و خنده ای رو به لبی بنشانی و این چقدر زیباست.......                     ...
7 آبان 1392